این کتاب شامل مجموعه شعر ها و دلنوشته های من است از سال ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۱(همیشه گرد) طوفان امروز دیگر می دانم ، می دانم بعد از رفتن توهمه چیز در اطراف من احساس پوچی می کنندتو می روی و در و دیوار خانه بی تو چیزی کم داردپنجره مدام در انتظار تو بیرون را نگاه می کندبیا گوش کن ، قناری ها یک صدا تو را می خوانندتو را می خوانند که نام مبارکت بغض حیات استقاصدک ها بی حضور تو به خواب رفته اندآن ها به آخرین رقص شان در دستان تو می اندیشندتو که زمین و زمان با تو می رقصندتو که با نوازشی پرنده ی مرده ای را جان می بخشیتو که پل شکسته ای را پایه ایبیا که این شکسته ترین در انتظار تو استاین بی کس ، این بی نفسزنده ام کن ای مسیحزنده ام کن ای مسیح بیا به فکر این پرنده باشبگذار یک بار دیگر پرهای شکسته اشطعم آخرین پرواز را مزه کندبیا آسمانش باشبگذار در بی کران چشمانت چرخی بزندو باشکوه ترین پرواز زندگی اش را تجربه کندبه اوجش ببر ، به زمین اش پرتاب کنبسوزانش ، ویرانش کنو سپس بر پیکر فرسوده اش برقص و برقص و برقصنگاه کن ، پروانه ها بال گسترده اندطرحی به بال های شان ببخشطاووس را رنگی دوباره زنبر من ببار ای مادر همه ی رودهابر من بتاب ، گرمم کن ، آبم کنو مرا به تشنه ای ، رایگان ببخشنمی ترسم ، نمی ترسمزیرا هنگامی که با توأماقیانوس با من استحالا دیگر می دانمحالا دیگر فهمیده امچه کسی با نوای سحرآمیزشخرس سفید قطبی را به خواب زمستانی می برد!من آن بهار را هرگز فراموش نمی کنمآن بهاری که زنبورها تو را همچون شاهزاده ایبه جشن عسل بردندمن در بعداظهر یک روز گرم تابستانیدر آن دشت سرسبزهنگامی که پروانه ها را از خواب بیدار می کردیصدایت را شنیدم!حالا می دانم چه چیزی در صدای توستدر نگاهت و در دست های مهربانت.تو یادگار سازیتو مادر تمام خاطراتامروز از باد شنیدمکه به عشق دیدار تو ، جهان گردی می کنداو در هر گندم زارسمفونی عاشقانه ای به نام تو می نوازدو گه گاه دوری از تو چنان دیوانه اش می کندکه گردبادی می سازد از خود و در خودبیا آغوش بگشای و در پس پیراهنتآرامش را به طوفان هدیه کنبگذار این همیشه گرد آرامش یابددستی بر او بکشآرامش کنآرامرها گزرسز
Piracy-free
Assured Quality
Secure Transactions
Delivery Options
Please enter pincode to check delivery time.
*COD & Shipping Charges may apply on certain items.